همه چی خوبه و خوب داره پیش میره
فقط منم که گاهی بهانه گیری میکنم
.
.
.
چندشب پیش باهم رفتیم بیرون
تو ماشین کنارش نشسته بودم همش میترسیدم جلومونو بگیرن
بهش گفتم اگه جلومونوگرفتن چکار کنیم گفت هیچی بگو شوهرمه منم گفتم باشه میگم الان عقدکردیم داریم میریم ماه عسل........
همش نگام میکرد میگفت چقدناز شدی
وقتی من نگاش میکردم میگفت اینطوری نگام نکن میزنم به یک جایی یه بلایی سرمون میاد
رفتیم کناردریا
کنارهم رو ماسه ها قدم میزدیم واقعا خوش گذشت
بعدش رفتیم رو یک نیمکت لب ساحل نشستیم یک جای دنج و قشنگ بود
خیلی حس قشنگی بود کنار اون بودن باهاش همقدم شدن دست تو دست هم بودن
یک جایی دیوار مرگ گذاشته بودن دوتاموتور سواربودن بهش گفتم بریم اونجاروهم نگاه کنیم من خیلی دوست دارم گفت باشه باماشین داشتیم میرفتیم دادمیزد برین کنار برین کنار خانممو دارم میارم منم که همش میخندیدم نزدیکش که رسیدیم گفت اونو میبینی گفتم اره گفت دیوار مرگ همونه تموم شد بریم هرچی گفتم بریم از نزدیک ببینیم گفت نه شلوغه همشون مردن از همینجا که دیدی بسه منم اصرار نکردم
برد منو خونه رسوند
خیلی خوش گذشت
پی نوشت :وقتی داشتم این مطلبو مینوشتم محمودم همش زنگ میزد کمی حرف میزدیم صداش میکردن قطع میکرد باز دوباره زنگ میزد.
دوستت دارم محمودم
:: بازدید از این مطلب : 1140
|
امتیاز مطلب : 841
|
تعداد امتیازدهندگان : 245
|
مجموع امتیاز : 245